جملات کوبنده
































دلتنگی

زندگی بی غم

 

یادته میگفتی عشقمون مثل تو فیلماست ؟


تو نقشت رو خوب بازی کردی فقط من هیچوقت نفهمیدم اشتباهم چی بود که نقشمو دادن به یکی دیگه !؟

 

 

 

 

یه زمانی ادمها دوست داشتن اولین عشق کسی باشن حالا باید دعاکنن اخریش باشن

 

 

آدمها که دارن از احساسشون حرف میزنن ، اول

 جمله هاشون یک (فعلا) بزارید ؛ اینطوری شاید

بشه باور کرد ، البته با تاکید روی شاید

 

 

 

اصولا آدم هایی که ارزش دوست داشته شدن را ندارند درست همان آدم هایی هستند که م

ا مصرانه سعی می کنیم دوستشان داشته باشیم …


 قانون حماقت ما نیازی به اثبات ندارد !

 

 


 

 

 

 

 

از اینکه بعضیا نمیان سمتت ناراحت نشو ، ایراد

از تو نیست !


مگس هیچوقت سمت گل نمیره ؛ همیشه میره سمت عنى مث خودش …

 

 

 

 

 گاهی دلت از کسایی میگیره که فکر می کردی با تمام آدمهای کنارت فرق دارن !


خودشون … دنیاشون … زندگیشون …


و بعد بفهمی که دنیایی ندارن که بخوان به خاطرش زندگی کنن ، این آدما وجودشون توی

ذهنتم زیادیه چه برسه توو زندگیت !!!

 

 

 

گرمای تنت ارزانیه همان لاشخورها


من سرمای تنهایی ام را به گرمای هوست ترجیح می دهم …

 

 

 

شاید بعضی وقتها راه رو عوضی برم ولی مهم اینه

که هیچوقت با یه “عوضی” راه نمیرم ! 

    

 

 

 

میخواهم عوض شوم … چرا باید دلتنگ باشم

؟
تو باید دلتنگ شوی … می خواهم آن سیب قرمز بالای درخت باشم ، در دورترین نقطه …

دقت کن رسیدن به من آسان نیست !


اگر همتش را نداری آسیب به درخت نرسان ، به همان سیب های کرم خورده روی زمین قانع باش !

 

 

.

چرا فکر می کنی اون بهـت خیانت کـرده ؟! این تویی کـه بـا انتخاب کـردن و دوست داشتن

کسـی که لیاقـتتو نداره به خودت خـیانت کردی . . .

 

 

 

” دوستت دارم ” را برای هر دویمان فرستادی ، هم من ، هم او ، خیانت میکردی یا

عدالت ؟

 

 

 

 

 

اون لحظه که گفتی : یکی بهتر از تورو پیدا کردم


یاد اون روزایی افتادم که به ۱۰۰ تا بهتر از تو گفتم من بهترینو دارم …

 

 

 

 

نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی


به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی


نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی


به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی


نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی

 

 

 

 

هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین

لیاقتی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود . . .

 

 

 

درد یعنی


دلم برایت یک ذرّه شده


امّا


هیچ غلطی نمی توانم بکنم


فقط نشستم حلقه های سیگارم رو میشمرم

 

 

 

 

هوسه قهوه کردم


هوسه دیدنش


هوسه شنیدنه صدای خنده هاش


هوسه بوی تنش


هوس کردم عین قبل بغلم کنه


هوسه بوسیدنش


هوسه گذاشتن سرم رو شونه های مردونش

دیوونه دلم برات تنگ شده…..میفهمی؟


چطوری طاقت بیارم بی انصاف؟


دلم میخواد تمام دلتنگیامو بالا بیارم


نه گریه نمیکنم……….


من بهت قول دادم گریه نکنم


آرومم……

 

 

 

 

 

 

من دیوانه ی آن لحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیری و

شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم !


عشق من ، بوسه با لجبازی ، بیشتر می چسبد !

 

 

 

 

یعنی می شود روزی برسد که بیایی مرا در آغوش بگیری . . .


بخواهم گله کُنَم ، بگویی هیس ، همه کابوس ها تمام شد . . .


در گوشم بگویی : برای همیشه ماله من شدی . . .

 

 

 

 

 

به وحشی ترین حیوون محبت کنی جوابتو با محبت میده . .


اما بعضی از آدما . . .


محبت میبینن وحشی میشن “.
.

 

 

 

 


 

 

 

برای هرکس همانی شدم که دلش می‌خواست اما چراهیچ‌کس همانی

 نشد که دل من می‌خواست.

 

 

 

 

دنیا آنقدرکوچک است که آدم‌هایى را که ازش متنفرباشى هرروزمیبینیش!!!


ولى آنقدربزرگ است که کسى را که دلت مى‌خواهدهیچ‌وقت نمى بینیش!!!

 

 

 

 

 

 

 

 

هنوز هم


چشمانم نگاهت را


نگاهم لبانت را


و لبانم لبانت را نشانه میرود


در طلب یک بوسه


هنوز هم زیباست انتظار آغوشت را کشیدن


حتی زیباتر از گذشته

 

 

 

 

 

 

قول داد تا آخر دنیا بماند،


سر قولش هم ماند،


همان روزی که رفت برای من آخر دنیا بود
.

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نیلوفر
ساعت1:11---4 ارديبهشت 1392
سال ها رفته ز دست

جاي پايي كف درگاه من است

كه نگاهش به نگاهم پيوست

سال ها ميگذرد زان شب و مست

ناشناسي كف اين خانه نشست

نمكم خورد و نمكدان بشكست

آپم و منتظر حضور گرمت


نیلوفر
ساعت23:24---28 فروردين 1392
دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست


نیلوفر
ساعت0:37---28 فروردين 1392
نبودنت را پا برهنه قدم میزنم ، با زمین هم کنار نمی آید تاول این انگشت ها …
از اول هم می دانستم کفش تو تنگ است برای تنهایی بزرگ پاهایم !


سارا
ساعت22:05---27 فروردين 1392




سارا
ساعت22:05---27 فروردين 1392



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:,| 12:55 |negin| |